ده بحث پیرامون حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف

مشخصات کتاب

پدیدآورنده: سید حسین هاشمی دهسرخی

ناشر : سید حسین هاشمی دهسرخی

پیشگفتار

در ماه شعبان المعظم سال قبل یکی از دوستان که در اداره فرهنگ جمهوری اسلامی ایران مشغول به خدمت می باشند به بنده فرمودند که برنامه ای از کلاسهای اصول عقائد را بعهده گرفته انجام وظیفه نمایم. این کتاب که در دسترس خواننده محترم است مجموعه بحث هائیست که - بر حسب آن وظیفه - در کلاس اصول عقائد مدرسه راهنمائی تحصیلی صدر اول خیابان شهداء - صفائیه - قم، پس از ولادت با سعادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف برای شاگردان کلاس -

[صفحه 4]

اول، دوم و سوم تجدیدی و تقویتی تدریس شده - است که همزمان با تدریس در 400 نسخه پلی کپی و به دست دانش آموزان آن مدرسه رسیده و پس از آن به شکل موجود در آمده است. امید است مورد توجهات حضرتش واقع گشته و عصائی برای پویندگان - راهش بشمار آمده و ذخیره ای لیوم فقری و فاقتی - بوده باشد. و السلام علی عباد الله الصالحین و الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی محمد و آله الطیبین الطاهرین اول ماه صفر المظفر سال 1401 مطابق با سه شنبه 18 آذر ماه 1359 سید حسین هاشمی دهسرخی

[صفحه 7]

تاریخ و محل تولد آن حضرت

امام مهدی عجل الله فرجه در پانزدهم ماه شعبان المعظم سال دویست و پنجاه و پنج هجری در شهر سامرا [1] دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش امام حسن عسکری علیه السلام و مادر محترمه اش نرجس خاتون دختر امپراتور روم - شرقی است.

[صفحه 8]

البته در تاریخ تولد اختلاف هائی نقل شده ولی اکثر علماء همچون شیخ مفید در ارشاد شیخ کلینی در کافی کراچی در

کنز الفوائد شهید اول در - دروس و کفعمی در جنه با این تاریخ موافقت نموده اند. چنانچه علامه مجلسی نیز در جلاء العیون فرموده: اشهر در تاریخ ولادت شریف آن حضرت آنست که: در سال 200 هجرت واقع شده.

[صفحه 11]

پاورقی

[1] سامرا که در اصل سر من رای - خوشحال کننده بیننده - می باشد نام یکی از شهرهای کشور عراق است که مرقد شریف دو تن از امامان شیعه در آنجاست یکی امام حسن عسکری پدر بزرگوار امام زمان علیه السلام و دیگر امام دهم حضرت امام هادی علیه السلام است. علاوه بر این دو مرقد سرداب مقدس که امام زمان از آنجا غایب شده اند نیز در آن شهر وجود دارد.

نحوه ولادت آن حضرت

پیرامون این بحث در صفحه 595 از کتاب مجموعه زندگانی چهارده معصوم جلد دوم [1] چنین نوشته شده است. حضرت حکیمه خاتون دختر امام محمد تقی علیه السلام که خواهر امام علی النقی و عمه امام حسن عسکری علیهما السلام می شود. می فرماید:

[صفحه 12]

در روز پنجشنبه نیمه شعبان به منزل برادر - زاده عزیز و امام زمانم حسن ابن علی العسکری علیه السلام رفتم چون قصد مراجعت نمودم حضرت فرمود: ای عمه امشب را نزد ما باش که در این شب متولد می شود فرزند گرامی که حق تعالی با او زنده می گر داند زمین را به علم هدایت بعد از آن که مرده باشد به شیوع کفر و ضلالت. گفتم: ای سید من این مولود از که بهم می رسد؟ فرمود: از نرجس. پس برخاستم پشت و شکم نرجس را ملاحظه کردم هیچ گونه اثری از حمل در او

ندیدم، در حال حیرت بودم، حضرت فرمود: ای عمه صبح اثر حمل در او ظاهر می شود، مثل او مثل مادر موسی است. شب را در آنجا ماندم تا نزدیک صبح اثری در نرجس خاتون نیافتم نزدیک بود

[صفحه 13]

شکی در من پیدا شود که ناگاه امام از حجره خود صدا کرد که شک مکن که وقتش نزدیک شده. ناگاه مقارن صبح صادق حالت اضطراب در نرجس ظاهر شد او را در برگرفتم، امام دستور داد سوره قدر را بر او بخوانم شروع کردم به خواندن سوره مبارکه انا انزلناه فی لیله القدر، در آن حال شنیدم آن طفل در شکم مادر خود سوره را با من می خواند، من از این واقعه ترسیدم، امام فرمود: عمه تعجب مکن از قدرت باری تعالی که طفلان ما را به حکمت گویا می گرداند. در این موقع پرده بین من و نرجس خاتون حایل شد که دیگر نرجس را نمی دیدم، دویدم فریاد کنان نزد امام، فرمود: ای عمه برگرد که او را در جای خود خواهی یافت چون برگشتم پرده برداشته شده بود

[صفحه 14]

و در نرجس نوری مشاهده کردم که دیده ام را خیره کرد و حضرت صاحب را دیدم رو به قبله به سجده افتاده بعد انگشت سبابه را به آسمان بلند کرده و می گوید: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان جدی رسول الله و ان ابی امیر المومنین وصی رسول الله بعد یک یک امامان را شمرد تا بخود رسید، همین که آن مولود شریف را نزد پدر بزرگوارش بردم، حضرت او را برودی دست گرفت، شروع کرد

به خواندن قرآن و انجیل و تورات و زبور و این آیه را تلاوت فرمود: و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن

[صفحه 15]

لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنود هما منهم ما کانوا یحذرون) [2] و در نقلی دیگر قضیه را این طور دنبال می کند که: حکیمه خاتون گفت آن گاه حضرت آن جناب را به من داد و فرمود: ای عمه برگردان او را بسوی مادرش تا چشمش روشن شود و اندوهگین نشو. و تا بداند وعده خداوند جل جلاله حق است و لکن بیشتر مردم نمی دانند. پس برگردانیدم آن جناب را بسوی مادرش در وقتی که فجر دوم روشن شده بود. آری نحوه ولادت آن حضرت چنین نقل شده

[صفحه 16]

است که برای دیدن اسناد صحیح به کتابهای علماء بزرگ قدیم چون طبری و فضل بن شاذان، مسعودی شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ طوسی مراجعه شود.

[صفحه 19]

پاورقی

[1] مولف این کتاب حسین عماد زاده اصفهانی است.

[2] آیه 5 و 6 از سوره قصص.

اسمها، لقبها و کنیه های آن حضرت

درباره این بحث در کتاب نجم الثاقب [1] تعداد اسامی و القاب و کنیه های حضرت را - مجموعا به 182 رسانیده که به ترتیب از آن - کتاب نقل می کنیم.

[صفحه 20]

1- احمد 2 - اصل 3 - اوقیدمو 4 - ایزد شناس 5 - ایزد نشان 6 - ایستاده 7 - ابوالقاسم 8 - ابوجعفر 9 - ابوعبدالله 10 - ابومحمد 11 - ابوابراهیم 12 - ابوالحسن 13 - ابوتراب 14 - ابوبکر 15 - ابوصالح 16 - امیر الامره 17 - احسان 18

- اذن سامعه 19 - ایدی 20 - بقیه الله 21 - بئر معطله 22 - بلد الامین 23 - بهرام 24 - بنده یزدان 25 - پرویز 26 - برهان الله

[صفحه 21]

27- باسط 28 - بقیه الانبیاء 29 - تالی 30 - تائید 31 - تمام 32 - ثائر 33 - جعفر 34 - جمعه 35 - جابر 36 - جنب یا جنب الله 37 - جوار الکنس 38 - حجه 39 - حق 40 - حجاب 41 - حامد 42 - حمد 43 - حاشر 44 - خاتم الاوصیاء 45 - خاتم الائمه 46 - خجسته 47 - خسرو 48 - خدا شناس 49 - خازن 50 - خلف یا خلف صالح 51 - خنس 52 - خلیفه الله

[صفحه 22]

53- خلیفه الاتقیاء 54 - دابه الارض 55 - داعی 56 - رجل 57 - راهنما 58 - رب الارض 59 - زند افریس 60 - سروش ایزد 61 - السلطان المامول 62 - سدره المنتهی 63 - سناء 64 - سبیل 65 - ساعه 66 - سید 67 - شماطیل 68 - شرید 69 - صاحب 70 - صاحب الغیبه 71 - صاحب الزمان 72 - صاحب الرجعه 73 - صاحب الدار 74 - صاحب الناحیه 75 - صاحب العصر 76 - صاحب الکره البیضاء 77 - صاحب الدوله الزهراء 78 - صالح 79 23 - صاحب الامر 80 - صمصام الاکبر 81 - صبح مسفر 82 - صدق 83 - صراط 84 - ضیاء 85 - ضحی 86 - طالب التراث 87 - طرید 88 - عالم 89 - عدل 90 -

عاقبه الدار 91 - عزه 92 - عین یا عین الله 93 - عصر 94 - غایب 95 - غلام 96 - غیب 97 - غریم 98 - غوث 99 - غایت الطالبین 100 - غایه القصوی 101 - خلیل 102 - غوث الفقراء 103 - فجر 104 - فردوس اکبر

[صفحه 24]

105- فیروز 106 - فرخنده 107 - فرج المومنین 108 - الفرج الاعظم 109 - فتح 110 - فقه 111 - فیذموا 112 - قائم 113 - قابض 114 - قید 115 - قسم 116 - قوه 117 - قاتل الکفره 118 - قطب 119 - قائم الزمان 120 - قیم الزمان 121 - قاطع 122 - کاشف الغطاء 123 - کمال 124 - کلمه الحق 125 - کیقباد دوم 126 - کوکما 127 - کار 128 - لواء اعظم 129 - لندیطارا 130 - لسان الصدق

[صفحه 25]

131- ماشع 132 - مهمید الاخر 133 - مسیح الزمان 134 - میزان الحق 135 - منصور 136 - محمد 137 - نیه الصابرین 138 - منتقم 139 - مهدی 140 - عبدالله 141 - مومل 142 - مدبر 143 - ماء معین 144 - مخبر بما یعلن 145 - مجازی بالاعمال 146 - موعود 147 - مظهر الفضایح 148 - مبلی السرائر 149 - مبدئی الایات 150 - محسن 151 - منعم 152 - مفضل 153 - منان 154 - موتور 155 - منتظر 156 - مامور

[صفحه 26]

157- مقدره 158 - مامول 159 - مفرج 160 - مضطر 161 - من لم یجعل الله له شبیها 162 - مقتصر 163 - المصباح الشدید الضیاء 164 -

ناقور صور 165 - ناطق 166 - نهار 167 - نفس 168 - نور آل محمد (ع) 169 - نور الاصفیاء 170 - نور الاتقیاء 171 - نجم 172 - ناحیه مقدسه 173 - واقیذ 174 - وتر 175 - وجه 176 - ولی الله 177 - وارث 178 - هادی 179 - ید الباسطه 180 - یمین 181 - وهوه ل 182 - یعسوب الدین

[صفحه 27]

این بود تعداد 182 اسم و لقب و کنیه هائی که از حضرتش نقل شده. و برای توضیح بیشتر به باب دوم از کتاب مذکور - در صدر بحث - مراجعه فرمائید. [2].

[صفحه 33]

پاورقی

[1] این کتاب از تالیفات مرحوم حاج میرزا حسین طبرسی نوری است که دارای دوازده باب می باشد - باب دوم آن پیرامون همین بحث است که از کتاب سنه قول محدثین و رواه و کتاب رجال جمع آوری کرده است.

[2] ممکن است در اینجا به ذهن خطور شود که - اگر چند اسم از اسمهای مهم با ذکر علت تسمیه و معنی فارسی آنها نوشته می شد بهتر نبود؟ در جواب باید گفت در صورتی که هدف نوشتن کتاب بطور مستقل باشد طرح این سوال بجا و عمل به آن نیکو است. لاکن از آنجائی که این کتاب - همان طور که در پیشگفتار گفته شد - مجموعه درسهای کلاس اصول عقائد است می توان گفت اشکال وارد نمی باشد چرا که انسان طبعا در درس دادن با خواسته دانش آموز مواجه بوده و باید رعایت خواسته آنان را بنماید. طبق این قاعده وقتی ما به این بحث رسیدیم پس از ذکر چند اسم از

اسامی حضرت از طرف شاگردان سوال شد که آیا بیشتر از این هم هست؟ وقتی آنان متوجه شدند که در کتابی 182 اسم و لقب و کنیه وجود دارد خواستار اطلاع بر آنها شدند ما هم - طبق این خواسته - فهرست آنها را - به ترتیبی که گذشت - برایشان آوردیم. آنها چنان از خود اشتیاق نشان می دادند که علامه بر توجه بیشتر آنها، بعضی برای پیدا کردن کتاب مذکور به کتاب فروشی ها سر زده و می گفتند: چرا این کتاب پیدا نمی شود؟ و با اینکه صفحات پلی کپی شده مجانا به دست آنان می رسید ولی بعضی برای آن که زودتر بدستشان برسد از دیگران خریداری می کردند. در اینجا برای من این آرزوهاست.

1- این اشتیاقها انشاء الله روز بروز فزونتر گردد.

2- در مقابل چنین شوق هائی افرادی باشند که از آنها استقبال کنند.

3- وقتی برای خریدن هر گونه کتاب مذهبی به کتاب فروشی ها بیایند آنها را موجود ببینند.

4- بطور کلی نور ولایت در جامعه خصوصا جوانان عزیز ساطع باشد. و البته بدیهیست که: تحقق این آرزوها در رابطه بودن با نسل جوان است.

شمایل و قیافه آن حضرت

راجع به این بحث اخبار و احادیثی وجود دارد که ما چندین جمله از آنها را بیان می کنیم.

1- شاب مربوع یعنی جوانی است میا - نه قد - چهار شانه.

2- صلت الجبین یعنی گشاده پیشانی است.

3- اجلی الجبینین یعنی طرفین پیشانی او نورانی است.

4- اقنی الانف یعنی دماغ کشیده و باریک دارد.

[صفحه 34]

5- افلج الثنایا یعنی دندانهای مبارک حضرت گشاده است.

6- براق الثنایا یعنی دندانهای حضرت براق است.

7- بوجهه اثر یعنی در صورت مبارکش

نشانه ای - خالی - وجود دارد.

8- اکحل العینین یعنی چشمانش سرمگون است.

9- مقرون الحاجبین یعنی ابروانش بهم پیوسته می باشند.

10- واسع الصدر یعنی دارای سینه ای گشاده و فراخ می باشد.

[صفحه 35]

و در آخر روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کنیم که می فرماید. المهدی طاووس اهله الجنه وجهه کالقمر الدری یعنی حضرت مهدی طاووس اهل بهشت است صورتش چون ماه درخشنده است.

[صفحه 39]

خصایص و امتیازات آن حضرت

درباره این بحث 46 امتیاز جمع آوری شده که در اینجا با چندین امتیاز از امتیازات آن جناب تبرک می جوئیم.

1- منقطع شدن حکومت طاغوتیان در زمان آن حضرت.

2- کشته شدن دجال به دست مبارک آن حضرت.

3- بر جنازه حضرت جایز است هفت مرتبه تکبیر گفت که این عمل در آینده برای هیچ کس جایز نخواهد بود.

[صفحه 40]

4- حرام بودن ذکر اسم اصلی - م ح م د - آن حضرت.

5- فرود آمدن حضرت عیسی از آسمان برای - یاری و نماز خواندن پشت سر آن حضرت.

6- آشکار شدن کلیه اقسام و مراتب علوم در زمان آن حضرت.

7- آورده شدن شمشیرهای آسمانی برای یاران آن حضرت.

8- پیاده شدن احکامی که تا آن زمان جاری نشده به دست آن حضرت.

9- حکم نمودن آن حضرت از روی علم امامت نه از روی شاهد و اقرار و غیره.

[صفحه 41]

10 - سایه انداختن ابری سفید پیوسته بر سر مبارک آن حضرت.

11- پیروی نمودن حیوانات از یاران آن - حضرت.

12- جهانی شدن حکومت آن حضرت بر تمام روی زمین. که در حدیث است

(به یملا الله الارض قسطا و عدلا)

(بعد ما ملئت ظلما و جورا)

آری، حکومت آن حضرت جهانی

گشته و خدا بوسیله او زمین را پر از عدل و داد نماید بعد از آنی که پر از ظلم و جور شده باشد. و البته کسانی که خواستار تمامی 46 امتیاز -

[صفحه 42]

هستند می توانند به کتابهای مفصل از قبیل منتهی - الامال [1] و نجم الثاقب مراجعه فرمایند.

[صفحه 45]

پاورقی

[1] این کتاب از تالیفات مرحوم حاج شیخ عباس قمی - صاحب مفاتیح الجنان - می باشد.

در اثبات بودن مهدی موعود علیه السلام

عده ای در مقام آن بر آمده اند که بگویند مهدی موعود منحصر به فرد خاصی نیست بلکه هر کس که صلاحیت مهدویت را داشته باشد مهدی موعود خواهد شد. ما در این بحث جمله یا قسمتی از جملات پیامبر و ائمه علیهم السلام را می خوانیم که با این جملات ثابت خواهد شد که مهدی موعود همان حجه بن الحسن

[صفحه 46]

است. در صفحه 94 از کتاب منتخب الاثر [1] می خوانیم: قال رسول الله ص

یا حسین انت الامام و اخ الامام و ابن الامام. تسعه من ولدک الامام امناء معصومون و التاسع مهدیهم فطوبی لمن احبهم و الویل لمن ابغضهم.

[صفحه 47]

رسول خدا به امام حسین علیه السلام فرمود: تو خود امام، و برادر امام، و پسر امام هستی نه نفر از اولاد تو امام هستند که آنها امین هائی معصوم می باشند. و نهمی آنان مهدی آنها خواهد بود. به من خوشی و سعادت از آن کسیست که دوست داشته باشد آنان را. و ناراحتی و هلاکت است برای کسانی که دشمنی کنند ایشان را. و چون این جملات عربی و نیاز به ترجمه دارند و ذکر هر دو موجب تطویل است از این رو جملات ائمه

(ع)

[صفحه 48]

را به فارسی می نویسیم بدین ترتیب. امام اول فرمود: اگر از روزگار باقی نماند مگر یک روز خداوند بر می انگیزد مردی از اهل بیت مرا که آن را پر از عدل کند همان طور که پر از ظلم شده. امام دوم فرمود: قائم آن کسی است که روح الله عیسی بن مریم پشت سر او نماز می گذارد. و خداوند مخفی می دارد ولایت او را تا از کسی بر گردن او بیعتی نباشد. و او نهمین اولاد برادرم حسین است. امام سوم فرمود: از ما دوازده مهدی است اول ایشان امیرالمومنین علی بن ابی طالب و آخر آنها نهمین فرزند من است. اوست قائم بحقی که زنده کند خداوند به او زمین را پس از مردن آن و غالب کند خداوند به او دین را بر همه دین ها.

[صفحه 49]

امام چهارم فرمود: فرزند حسن عسکری نامش حجه الله است که غایب شود مدتی مدید و چون ظاهر شود دنیا را از عدل و داد پر کند پس از آن که پر شده باشد از ستم و بیداد. امام پنجم فرمود: صیحه ای از آسمان بیاید که حق در حضرت و شیعیانش می باشد و در این هنگام است خروج قائم ما. امام ششم فرمود: پسر حسن مهدی می باشد که چون قیام کند 313 نفر اطراف او جمع شوند به عدد مردان بدر و چون زمان خروج برسد شمشیر او از غلاف بیرون آید و ندا کند ای ولی خدا برخیز و بکش - دشمنان خدا را. امام هفتم فرمود: پس از من علی و پس از او -

[صفحه 50]

محمد و

پسر او علی و پسرش حسن و پس از پسرش حجه القائم المنتظر است که پس از غیبت طولانی آن گاه ظهور کند. و هیچ کس نمی تواند وقت ظهور او را معین کند. امام هشتم فرمود: خلف صالح مهدی و صاحب - الزمان و فرزند ابومحمد حسن بن علی العسکری می باشد و در جواب کسی که از قائم سوال کند فرموده است او چهارمین فرزند من است. امام نهم فرمود: او سیمی از اولاد من است و - برای او غیبتی است که طول می کشد مدت آن و در آن غیبت ثابت قدمان بحال خود باقی هستند تا آخر عمر. امام دهم فرمود: امام بعدا حسن است و بعد از او پسرش قائم است که او آن کسی است که پر کند زمین را از عدل.

[صفحه 51]

امام یازدهم (ع) فرمود: الحمد لله که خدا مرا از دنیا نبرد تا آن که بمن داد خلف و جانشین مرا که شبیه ترین مردمان است به رسول خدا از جهت خلقت و خلق و حفظ می کند او را خدای تعالی در غیبت او تا ظاهر کند او را و جهان را پر از عدل و داد نماید. البته کلام در این بحث منحصر به این روایات - نخواهد بود بلکه صدها روایت به طریق شیعه و سنی بدست ما رسیده که همگی بیانگر این حقیقتند. از این رو در کتاب امام مهدی حماسه ای از نور [2] تحت عنوان دلیل اسلامی می نویسد.

[صفحه 52]

در صدها روایتی که از پیامبر اسلام و امامان شیعه به ما رسیده و ویژگی های مهدی را بر شمرده در

می یابیم که او از اهل بیت و فرزندان حضرت فاطمه و نهمین فرزند امام حسن و دوازدهمین امام از ائمه دوازده گانه است بعد بحث را پیگیری کرده و بدنبال آن هم یک دلیل علمی بر وجود حضرت مهدی آورده که از غیبت صغری استفاده نموده است. علاقه مندان می توانند به صفحات 66 تا 71 آن کتاب مراجعه فرمایند.

[صفحه 55]

پاورقی

[1] این کتاب از تالیفات حجه الاسلام حاج شیخ لطف الله صافی است که ایشان هم اکنون یکی از اعضاء شورای نگهبان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران می باشند.

[2] این کتاب ترجمه نوشته ای از استاد شهید سید محمد باقر صدر است.

فلسفه غیبت

در سال 260 هجری حضرت مهدی عج پدر بزر گوار خود را از دست دادند. در این میان جعفر کذاب که برادر امام حسن عسکری و عموی حضرت بود خواست بر برادر خود نماز بخواند و از این راه خود را به دروغ جانشین برادر بداند. در این هنگام حضرت که بیش از پنج سال از سن شریفشان نمی گذشت حاضر شدند و جعفر کذاب را به عقب کشیده و فرمودند من برای -

[صفحه 56]

نماز خواندن سزاوارترم. زیرا که امام راستین پس از پدر، یگانه فرزندش حضرت مهدی خواهد بود. وقتی حضرت نماز را بر پدر بزرگوارشان خواندند این خبر به گوش بنی عباسیان رسید و آنها را بیش از پیش وادار نمود که حضرت را دستگیر کنند. فعالیتها آغاز شد، وقت و بی وقت به منزل حضرت ریخته و می خواستند این نور خدا را خاموش سازد. در اینجاست که حضرت می بایست یکی از این سه راه را انتخاب نماید.

1-

آن که در همان زمان قیام کند و با ظلم مبارزه کند.

2- آن که بنشیند و مجبور به تقیه گردد.

3- آن که غایب شده و هنگام مصلحت ظاهر شود.

[صفحه 57]

از آنجا که خدا می خواهد با این وجود پر ارزش زمین را پر از عدل و داد نماید و تحقق چنین امری هم - به مشیت الله و بطور طبیعی - متوقف بر آنست که اول پر از ظلم و جور شود تا آن گاه اصلاح کلی انجام گیرد و هنوز زمین این چنین لبریز از ظلم نشده بود. پس زمینه اجرای راه اول نبود. توضیح مطلب آن که: اصلاح همیشه تابع خرابی است. اگر خرابی اندک باشد اصلاح هم اندک. و اگر بنیادی باشد اصلاح نیز بنیادی خواهد بود. مثلا اگر گوشه ای از سقف خرابی پیدا کرد هیچ گاه سقف و یا ساختمان را عوض نمی کنند بلکه همان مقدار را ترمیم می نمایند. و اما اگر خرابی از ریشه باشد ناگزیر ساختمان را خراب کرده، از نو می سازند. در روایات هم تاکید شده که

[صفحه 58]

اصلاح جهانی حضرت بعد از آنیست که تمامی روی زمین را ظلم گرفته، آن را لبریز کند و چنین امری هنوز هم محقق نشده است. پس ظهور حضرت هم که متوقف بر چنین امری است نباید زود ترا انجام گیرد و بالنتیجه حضرت نمی بایست در آن زمان قیام کند. راه دوم هم برای شخصیت حضرت مهدی که می خواهد جهان ظلم را دگرگون سازد صحیح نبود. چون اگر بخواهد در جامعه بوده و غایب نگردد و بر فرض قیام هم مصلحت نباشد ناگزیر می بایست با

طاغوتیان صلح و سازشی داشته و با آنان عهد و پیمانی ببندد. و این هم در خور یک رهبر جهانی نخواهد بود. و این معنی را می توان از جمله ای که در بحث قبل از امام دوم نقل شد که فرمود خداوند مخفی بدارد ولایت او را تا

[صفحه 59]

از کسب بر گردن او بیعتی نباشد استفاده نمود. چون حضرت قبل از این جمله در جواب کسی که به مصالحه آن حضرت با معاویه اعتراض کرده بود فرموده است مگر نمی دانی برای هر یک از ما عهد و پیمانی بر طاغیان زمان ما می باشد مگر قائم آل محمد عهدی با کسی ندارد پس از این جمله می توان استفاده کرد که چون حضرت نباید عهد و پیمانی با طاغوتیان داشته باشد پس راه دوم هم صحیح نبوده و حضرت ناگزیر به انتخاب راه سوم بوده و می باشند. و دیگر اینکه بر فرض حضرت می خواست راه دوم را هم انتخاب کند نمی توانست چرا که باز هم آنها دست برادر نبودند. چون آنها بوسیله روایات بخوبی می دانستند که بالاخره آن کسی که اساس ظلم را بر می اندازد.

[صفحه 60]

همین وجود مبارک است. از این جهت در هر صورت بفکر خام خود قصد شهید کردنش را داشتند. و حضرت چاره ای جز پنهان شدن را نمی دید.

غیبت صغری

بالاخره امام زمان علیه السلام در سال 262 و یا 265 در سن 7 یا 10 سالگی در روز جمعه 10 شوال غایب شدند. ولی از آنجا که شیعیان با داشتن امام خو گرفته و تا آن زمان امامان را یکی پس از دیگری -

دیده و با آنان رابطه مستقیم داشتند از این جهت تاب و تحمل آن را نداشتند که بطور کلی رابطه با امام زمان خود را قطع کنند از این رو با اینکه امام غایب بود لکن مردم با واسطه با ایشان تماس گرفته و به حل مشکلات خود می پرداختند.

[صفحه 61]

نواب اربعه

این واسطه ها که یکی پس از دیگری حدود 70 سال نیابت خاص را بعهده داشتند چهار نفر بودند.

1- عثمان بن سعید. که وکیل امام حسن عسکری بود و بعد از آن نایب خاص حضرت حجه ارواحنا فداه شد و تا سال 300 هجری این نیابت را بدوش داشت.

2- محمد بن عثمان. که پس از فوت پدر تا سال 305 در جهان زنگی کرد و مدت پنج سال نایب خاص بود.

3- ابوالقاسم حسین بن روح. که به امر امام جانشین محمد بن عثمان شد و تا سال 326 افتخار این نیابت را داشت.

[صفحه 62]

4- ابوالحسن علی بن محمد السمری. که او نیز تا سال 329 یعنی سه سال به این مقام عالی منسوب گشت. که بالاخره شش روز آخر عمرش حضرت برای او توقیعی نوشته و این چنین به او دستور دادند.

بسم الله الرحمن الرحیم

یا علی بن محمد السمری اعظم الله اجر اخوانک فیک. فانک میت ما بینک و بینی سته ایام فاجمع امرک و لا توص الی احد فیقوم مقامک بعد وفاتک فقد وقعت الغیبه التامه فلا

[صفحه 63]

ظهور الا بعد اذن الله تعالی ذکره و ذلک بعد طول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا و سیاتی من شیعتی من یدعی المشاعده الا فمن ادعی المشاهده قبل خروج السفیانی و الصیحه فهو

کذاب مفتر و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

حاصل فرمان امام چنین است.

بنام خداوند بخشنده مهربان

ای علی بن محمد السمری خداوند برادران دینی تو را در مصیبت تو اجر و پاداشی عظیم دهد زیرا که تو وفات خواهی نمود و میان من و تو شش روز فاصله

[صفحه 64]

است - یعنی روز وفات تو شش روز دیگر است - پس جمع نما امر خود را و در کار خود آماده باش. و به کسی وصیت نیابت ننما که بعد از وفات تو قائم مقام تو شود. پس بتحقیق غیبت کبری واقع گردید و مرا ظهوری نخواهد بود مگر به اذن خدای تعالی و این ظهور بعد از آنیست که، زمان غیبت طول بکشد. و قساوت دلها را فراگیرد. و زمین پر از جور و ستم گردد. و زود است که می آیند کسانی از شیعیان من که ادعای مشاهده مرا نمایند آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای مشاهده نماید پس او کذاب و افتراء زننده است. و حول و قوه ای نیست مگر برای خداوند بلند مرتبه بزرگ.

[صفحه 65]

غیبت کبری

از این نوشته به بعد دیگر نیابت خاص و غیبه صغری که عبارت از غیبتی کوتاه و ناقص بود تمام گردید. و نیابت عام و غیبت کامل که از اولی طولانی تر و بزرگتر است آغاز شد. یعنی دیگر کسی با حضرت به عنوان نایب خاص تماس نمی گیرد بلکه مردم به اشخاصی عالم که حافظ علوم و اخبار ائمه (ع) بوده و بتوانند از روی معرفت و دانش احکام را از احادیث استخراج نمایند رجوع کرده

و از چنین افرادی به عنوان نایب عام حضرت استفاده نمایند چرا که حضرت فرموده است. و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها

[صفحه 66]

الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم یعنی: راجع به حوادثی که در آینده رخ می دهد به افرادی که سخن و گفته ما را نقل می کنند مراجعه کنید. زیرا که آنها حجت من بر شما و من حجت - خدا بر آنها هستم.

چند سوال و جواب

1 - وقتی روشن شدن که در غیبت کبری رابطه بطور کلی قطع شده و حتی با واسطه هم نمی توان به امام دسترسی پیدا کرد. پس آیا ما دیگر هیچ گونه استفاده ای از ایشان نداریم و از این وجود گرانبها بی بهره می باشیم؟

[صفحه 67]

جواب: هر چند که ما آن حضرت را ندیده و از دیدگاه ما پنهان است و بدین جهت هم در دعای افتتاح می گوئیم:

اللهم انا نشکو الیک

فقد نبینا و غیبه ولینا

یعنی خدایا ما از نبودن پیامبرمان و غایب بودن ولیمان بسوی تو شکایت می کنیم. لکن این جور هم نیست که بی استفاده باشیم بلکه حضرت همانند خورشید عالمتابی به نور افشانی خود ادامه می دهد. چرا که وجودش لطف و عنایات بی کرانش لطفی دگر است.

2- سن مبارک حضرت اول غیبت کبری چقدر بود؟

[صفحه 68]

جواب: حضرت در سال 255 بدنیا آمده و غیبت صغری تا 329 طول کشید. پس حضرت اول غیبت کبری 74 سال داشتنه اند.

3- چند سال از غیبت کبری می گذرد و هم اکنون سن شریف حضرت چقدر است؟ جواب: 1071 سال از غیبت کبری می گذرد و هم اکنون سن مبارک حضرت 1145

می باشد.

4- مدت غیبت کبری چقدر است؟ جواب: غیبت کبری مدتش معلوم نیست زیرا که انتهای آن روشن نمی باشد. و اگر هم کسی مدت تعیین کند که مثلا فلان تاریخ انتهای غیبت است و حضرت ظهور می کند اشتباه است. چرا که وقت تعیین کنندگان دروغ گویند و ظهور انجام نمی شود مگر به اذن الله تعالی.

[صفحه 69]

5- آیا این موضوع باور کردنی است که انسانی - 1145 و بیشتر عمر کند؟ جواب: مدتهاست که دانشمندان راجع به مسئله طول عمر بحث و بررسی می کنند و اخیار به این نتیجه رسیده اند که پیری ربطی به زمان ندارد گاهی زود فر می رسد و گاهی با فاصله زمانی بیشتری آشکار می گردد از این رو دانشمندان توانسته اند زندگی پاره ای از حیوانات را از صدها برابر عمر طبیعی آنها بیشتر کنند. برای نمونه آلکس کامفورت توانست در آزمایشهای خود طول عمر دسته ای از موشها را پنجاه در صد افزایش دهد. و مطالعه روی پشه ها با افزایش طول عمر انها حتی تا 300 برابر منجر شده است. بالاخره دانشمندان با بدست آوردن موقعیتهای چشمگیری روشن ساخته اند

[صفحه 70]

که عقب انداختن پیری و طولانی شدن عمر امری است که از نظر علم امکان دارد. و بر فرض از نظر علمی هم امکان نداشته باشد طول عمر حضرت را از راه اعجاز ثابت می کنیم یعنی بر فرض دانشمندان بگویند پیری و افسردگی یک قانون طبیعی است و انعطاف پذیر نمی باشد. می گوئیم این قانون از سوزاندن آتش که مهمتر نیست. پس همان طور که خداوند درباره حضرت ابراهیم یک قانون طبیعی

انعطاف ناپذیر را درهم شکست و آتش را برای ابراهیم سرد و سلامت نمود. درباره حضرت مهدی عج هم دیگر قانون طبیعی را در هم شکسته و عمر حضرت را بطور اعجاز طولانی نموده است.

[صفحه 73]

وظیفه ما نسبت به آن حضرت در زمان غیبت

حال که امام مادر پسر پرده غیبت بسر می برند - وظیفه ما نسبت به آن وجود مقدس چه می باشد. در این رابطه چندین امر بیان می شود.

1- محزون شدن

چون دست ما به دامان وصال آن جناب نرسیده و چشممان به نور جمالش منور نمی باشد سزاوار است از این جهت محزون و اندوهناک شویم و در عشق این محبوب بی نظیر خود سوخته و چنین ناله سر دهیم

[صفحه 74]

عزیز علی ان اری الخلق و لا تری بر من گران است که مردم را ببینم و تو دیده - نشوی و از تو آوازی و نه رازی نشنوم، بر من گران است که بلا بر تو احاطه کند نه بر من، و از من ناله و نه شکوه ای به تو نرسد، به فدای تو شوم ای پنهانی که از میان ما بیرون نباشی، جانم فدای تو ای دور شده ای که از ما دوری نگرفتی، جانم فدایت ای کسی که آرزوی هر مشتاق و آرزومندی باشی که تو را یاد کند و ناله از دل سر دهد. تا آخر دعای ندبه که وضعش به همین منظور است پس اولین - وظیفه ما اندوهگین شدن است.

2- انتظار فرج

دیگر وظیفه ما در غیبت حضرت انتظار فرج

[صفحه 75]

است. که در روایات است افضل العباده انتظار الفرج بهترین عبادت انتظار فرج است. حال ببینیم انتظار فرج یعنی چه؟ انتظار فرج این

نیست که انسان دست روی دست بگذارد و همه کارهای اصلاحی را به عهده امام زمان گذاشته بگوید: امام می آید کارها را اصلاح می کند، و احیانا امر به معروف و نهی از منکر و دیگر واجبات را کنار گذاشته به امید امام بنشیند. نه این چنین انتظاری ویران گر است بلکه انسان باید به تمام وظایف دینی خود عمل کرده ایمان کامل و عمل صالح را هدف خود قرار دهد تا آنکه وعده الهی بوسیله حضرت مهدی عج محقق شده شامل حال

[صفحه 76]

او نیز گردد. زیرا که خداوند به مومنان و شایسته کاران وعده داده است که آنان را جانشین روی زمین قرار داده، دینی را که برای آنها آن را پسندیده است مستقر سازد و دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید تا آن که بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و چیزی را در عبادت شریک حق نسازند کسی که چنین انتظاری داشته باشد این انتظار در حقش انتظار سازنده ای خواهد بود که در کتاب قیام و انقلاب حضرت مهدی ع از دیدگاه فلسفه تاریخ [1] تحت عنوان دو گونه

[صفحه 77]

انتظار می خوانیم انتظار فرج و آرزو و امید و دل بستن به آینده دو گونه است انتظاری که سازنده و نگاه دارنده است، تعهد آور است. نیرو آفرین و تحرک بخش است، بر گونه ای است که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود و انتظاری که گناه است ویران گر است، اسارت بخش است، فلج کننده است، و نوعی اباحیگری باید محسوب گردد. بعد در کتاب مذکور برای توضیح مطلب تحولات تاریخی

را بررسی کرده و در آخر مطلب با عنوان دو نوع انتظار انتظار ویرانگر و انتظار سازنده به اتمام می رساند.

3- دعا کردن

وظیفه ما است که برای حضرت دعا کرده و طلب

[صفحه 78]

ظهورش را از درگاه ایزدی خواهان باشیم. دعاهای وارده در این مقام بسیار است که معروفترین آنها این دعاست. اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا

[صفحه 79]

یعنی خدایا بوده باش برای ولیت حجه بن الحسن صلواتت بر او و بر پدران او در این ساعت و در هر ساعت سرپرست نگهدار و پیشوا و یاور و راهنما و دیده بان. تا تسلط کامل دهی او را در زمین خود با رغبت مردم و بهره دهی او را مدت طولانی.

4- صدقه دادن

انسان همان طور که برای خود صدقه می دهد باید برای آن کسی که جان او از جان خودش ارزنده تر است نیز به طریق اولی صدقه داده و حفظ وجود امام عصر خود را از خدا بخواهد.

[صفحه 80]

5- حج رفتن یا کسی را به حج فرستادن به نیابت از آن حضرت. رسم است که انسان برای کسی را که به او عشق می ورزد همچون پدر و مادر، زیارت و حجی را نیابه - انجام دهد. این عمل برای یگانه معشوق ما امام زمان نیز جایز است. چون این عمل در میان شیعیان در قدیم مرسوم بوده و امام نیز در قضیه ای این عمل را تقریر نموده اند.

6- برخاستن از برای

تعظیم هنگام برده شدن اسم حضرت خصوصا کلمه قائم که از ایستادن مشتق است و ما هم هنگام شنیدن این اسم می ایستیم.

7- چون امام ما غایب می باشند شناختن و در

[صفحه 81]

خطش بودن دشوار است از این رو لازم است برای استقامت خود دعا کنیم. در این زمینه نیز دعاهائی وجود دارد که از آن جمله است دعائی که امام صادق (ع) به زراره تعلیم نموده است که اگر درک کردی آن زمان را پس بخوان این دعا را. اللهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک اللهم عرفنی رسولک فانک ان لم تعرفنی رسولک لم اعرف حجتک

[صفحه 82]

اللهم عرفنی حجتک فانک ان لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی خدایا خود را به من بشناسان، زیرا اگر خود را به من معرفی نکنی پیامبرت را نمی شناسم. خدایا پیامبر و فرستاده خود را بمن معرفی نما، چون اگر رسولت را به من معرفی ننمائی حجتت را نمی شناسم. خدایا حجتت را به من بشناسان، پس بدرستی که اگر حجتت را به من معرفی نکنی از دینم گمراه خواهم شد.

8- یاری خواستن از حضرت در موقع سختیها و شدائد و بلاهائی که به ما روی می آورد. چون خود حضرت در توقیت که به شیخ مفید فرستادند فرموده اند که ما به بلائی که به شما می رسد معرفت داشته عالم به خبرهای شما هستیم و چیزی از علم ما پنهان نخواهد شد.

[صفحه 85]

پاورقی

[1] نویسنده این کتاب استاد شهید مرتضی مطهری می باشد.

در حکایت آنان که به خدمت امام عصر علیه السلام رسیده اند

اشاره

در باب هفتم از کتاب نجم الثاقب 100 حکایت در این زمینه نقل شده. و در کتاب مهدی موعود

باب بیست و سوم [1] 57 داستان. و در فصل پنجم

[صفحه 86]

از باب چهاردهم کتاب منتهی الامال به 23 حکایت اکتفاء شده است. ولی ما چون قصد اختصار داریم در اینجا بیش از پنج قصه از آنها را نقل نخواهیم کرد.

پاورقی

[1] این کتاب ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار مرحوم علامه مجلسی است که آقای علی دوانی آن را ترجمه کرده است.

قصه اسماعیل هرقلی

در روستایی بنام هرقل که از قریه های شهر هله است جوانی بنام اسماعیل زندگی می کرد در همان جوانی زخمی در ران چپش ظاهر شد که در هر فصل بهار ترک خورده و از آن خون و چرک خارج می شد آن قدر این درد ناراحت کننده بود که او را از هر کاری باز می داشت ناگزیر به شهر آمده به خدمت سید بن طاووس رسید و قضیه را با این عالم جلیل در میان نهاد. سید جراحان و اطباء حله

[صفحه 87]

را حاضر نمود آن را دیدند و همگی بگفتند این زخم بر بالای رگ اکحل [1] بر آمده است و علاج نمی شود مگر آن که این زخم را ببریم و اگر این را ببریم شاید رگ اکحل بریده شود که در این صورت دیگر زنده نخواهد ماند و چون چنین احتمال خطری وجود دارد ما به علاج او نمی پردازیم. سید به اسماعیل گفت باش تا روزی به بغداد رفته شاید که در آنجا اطباء ماهر تر پیدا شود ولی متاسفانه در بغداد هم همان تشخیص را دادند و همان عذر آوردند. وقتی اسماعیل همه درها را به روی خود بسته یافت بنا شد دست به دامان ائمه (علیهم السلام)

[صفحه

88]

گردد به این جهت به سامره رفت. او می گوید وقتی به آنجا رسیدم به زیارت امام علی النقی و امام حسن عسکری رفتم و بعد هم به سرداب رفته تا صبح استغاثه نمودم و صبح به طرف دجله رفتم و جامه خود را شسته و غسل زیارت نمودم و ظرف ابریقی [2] را که داشتم پر آب کردم و باز گشتم که یک بار دیگر زیارت کنم به قلعه نرسیده بودم که ناگاه چهار سوار را دیدم که می آیند و چون آن حوالی جمعی از اشراف خانه داشتند گمان کردم که شاید از آنها باشند. وقتی به من رسیدند

[صفحه 89]

بر من سلام کردند من هم جواب سلام دادم یکی از آنها گفت فردا خواهی رفت؟ گفتم بلی گفت پیش آی تا ببینم چه چیز تو را آزار می دهد، مرا به طرف خود کشید و دست بر آن جراحت نهاده فشرد چنانچه به درد آمد. در آن حال یکی از آنها که پیر مردی بود به من گفت افلحت یا اسماعیل یعنی ای اسماعیل رستگار شدی من در تعجب شدم که نام مرا از کجا می داند، که باز هم پیرمرد فرمود: امام است امام - دویدم ران و - رکابش را بوسیدم امام علیه السلام روانه شد و من هم در رکابش می رفتم و زاری می کردم به من فرمود برگرد من گفتم هیچ گاه از تو جدا نمی شوم باز فرمود: بازگرد که مصلحت تو در برگشتن

[صفحه 90]

است من همان حرف را اعاده کردم تا آن که آن پیر مرد به من گفت اسماعیل خجالت نمی کشی که بر خلاف

حرف امام که دوبار فرمود برگرد عمل می کنی این حرف در من اثر کرد و ناگزیر ایستادم. در اینجا باید واعظ شهیر مرحوم حاج شیخ احمد کافی را یاد کنیم که با چه لحن زیبایی داستان را نقل می کرد و با آن حالت مخصوص بخود در اینجا از زبان هرقلی این شعر را می خواند. (ای ساربان آهسته ران آرام جانم می رود -) (آن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود) آری، بدین نحو اسماعیل هرقلی یکی از شرفیابان به حضور حضرت می شود و شفای چنین درد بی علاجی را از حضرت می گیرد به نحوی که بعدا خود در تشخیص پای زخم دارش به شک می افتد.

[صفحه 91]

پاورقی

[1] به فارسی به آن رگ چهار اندام گویند.

[2] ابریق ظرفی است سفالین و لوله دار و با دسته، معرب آب ریز.

قصه سید محمد جبل عاملی

سید محمد جبل عاملی با قافله ای به مشهد - رفته در آنجا از تنگدستی نتوانسته بود نانی تهیه کرده با قافله از مشهد برگردد بدین جهت قافله رفت و او در مشهد بماند بعد فکر کرد که دیگر قافله ای نیست و حتما باید خود را به آنها رساند چون زمستان در پیش بود و ترس هلاکت. با شکم گرسنه بیرون رفت و با خود گفت اگر هلاک شدم که راحت می شوم و الا خود را به قافله خواهم رساند از دروازه بیرون شد و تا غروب راه رفت ولی به جایی نرسید چون او راه را گم کرده بود.

[صفحه 92]

به بیابانی بی پایان رسید که در آن غیر از حنظل [1] چیز دیگری یافت نمی شد

از شدت گرسنگی نزدیک به پانصد حنظل می شکند تا شاید یکی از آنها هندوانه واقعی باشد ولی متاسفانه هیچ کدام هندوانه از کار در نمی آیند. او که ناامیدی سراسر وجودش را فرا گرفته بود، تن به مرگ داده گریه کنان تا هوا روشن بود به جستجوی آب پرداخت ناگاه مکان بلندی نظر او را به خود جلب کرد به آنجا رفت در آنجا چشمه آبی را دید با تعجب از خود می پرسد در بلندی و - چشمه آب؟ - بعد شکر خداوند به جا آورده با

[صفحه 93]

خود می گوید آبی بیاشامم و وضو گرفته نماز بخوانم که اگر مردم نماز را خوانده باشم. بعد از نماز عشا هوا تاریک شد و تمام صحرا پر از جانوران و درندگان مختلف گردید و از هر گوشه صدایی بگوش می رسید او چون خود را به مرگ نزدیک می دید خوابید و با خود گفت هر چه باداباد. وقتی از خواب بیدار شد دیدمان همه جا را - روشن کرده و دیگر از جانوران اثری نبود. در این حال سواری را می بیند که به طرف او روان است با خود گفت شاید که دزد باشد و مرا خواهد کشت - ولی در واقع چنین نبود او حجت خدا بود که در این دل شب به سراغ او می آمد - پس از رسیدن سلام کرد او می گوید جواب سلام را دادم و مطمئن شدم که با

[صفحه 94]

من قصد سویی ندارد. فرمود: چه می کنی با حالت - ضعف اشاره به حالت خود کردم فرمود در کنار تو سه خربزه هست چرا نمی خوری

من چون جستجو کرده بودم و از هندوانه به صورت حنظل مایوس بودم چه رسد خربزه، گفتم: مرا مسخره نکن بگذار به حال خود باشم فرمود به عقب نگاه کن نگاه کردم بوته ای را - دیدم که سه عدد خربزه بزرگ دارد فرمود: با یکی از آنها گرسنگی خود را برطرف کن نصف دیگر هم صبح بخور و نصف دیگرش را با آخرین خربزه بردار و از این راه مستقیم روانه شو نزدیک ظهر نصف خربزه را بخور و خربزه دیگر را حتما صرف نمی کنی که بکارت می خورد نزدیک غروب به سیاه خیمه ای می رسی که آنها ترا به قافله خواهند رساند این کلمات را بگفت

[صفحه 95]

و از نظر من غائب شد. بعدا این شخص یکایک دستورات را انجام داد تا به خیمه رسید آنها اول خیال کردند که جاسوس است ولی وقتی قضیه را گفت و آنها خربزه را دیدند که فهمیدند سرگذشت این مرد خارق العاده است. پس او را اکرام فراوان نموده و به قافله اش رساندند.

پاورقی

[1] این گیاه معروف به هندوانه ابوجهل است و شبیه به هندوانه می باشد.

قصه عافیت یافتن شیخ حر عاملی

محدث جلیل شیخ حر عاملی در اثبات الهداه فرموده که من در زمان کودکی که ده سال داشتم به مرض سختی مبتلا شدم به نحوی که اهل و اقارب من جمع شدند و گریه می کردند، و مهیا شدند برای عزاداری و یقین کردند که من خواهم مرد در آن شب

[صفحه 96]

پس دیدم پیغمبر و دوازده امام صلوه الله علیهم را در حالی که من در میان خواب و بیداری بودم پس سلام کردم بر ایشان و با

یک یک مسافحه نمودم و میان من و امام صادق سخنی گذشت که در خاطرم نماند جز آن که آن جناب در حق من دعا کرد. پس سلام کردم بر حضرت صاحب علیه السلام و با آن جناب مسافحه کردم و گریستم و گفتم ای مولای من می ترسم که بمیرم در این مرض و مقصد خود را از علم و عمل نیابم پس فرمود نترس زیرا که تو نخواهی مرد در این مرض بلکه خداوند - تبارک ترا شفا می دهد و عمر خواهی کرد عمر طولانی. آن گاه قدحی به دست من داد که در دست مبارکش بود، پس آشامیدم از آن و در حال عافیت یافتم و مرض بالکلیه از میان زائل شد و نشستم و اهل و اقاربم تعجب کردند و ایشان را خبر نکردم به آنچه دیده بودم مگر بعد از چند روز.

[صفحه 97]

قصه مقدس اردبیلی

مقدس اردبیلی را شاگردی بود در نهایت فضل و ورع این شاگرد نقل می کند که مرا حجره ای بود که از آن قبه شریفه امیرالمومنین علیه السلام دیده می شد شبی پس از آن که از مطالعه خود فارق شده - بودم در حالی که بسیاری از شب گذشته بود از حجره بیرون شدم و به طرف حضرت نظاره نمودم ناگاه مردی را دیدم که در سیاهی شب به طرف حرم می آید با خود گفتم شاید دزد باشد پس از منزل خود بیرون - آمدم و رفتم به نزدیکی او - و او مرا نمی دید - پسر

[صفحه 98]

رفت به نزدیکی در حرم مطهر و ایستاد پس دیدم - قفل را که افتاد و

در برای او باز شد و در دوم و سیم به همین ترتیب و مشرف شد بر قبر شریف پس سلام کرد و از جانب قبر مطهر سلام بر او رد شد پس شناختم آواز او را که سخن می گفت با امام علیه السلام در - مسئله علمیه. آن گاه بیرون شد از شهر و متوجه شد به سوی کوفه پس من از عقب رفتم - و او مرا نمی دید - پس چون رسید به محراب مسجدی که امیرالمومنین - علیه السلام در آن محراب شهید شده بود شنیدم او را که سخن می گوید با شخصی دیگر در همان مسئله پس برگشت و من از عقب او برگشتم - و او مرا نمی دید. پس چون رسید به دروازه ولایت صبح روشن شده بود پس خویش را بر او ظاهر کردم و گفتم یا مولانا من بودم

[صفحه 99]

با تو از اول تا آخر پس مرا خبر ده که شخص اول - کی بود که در قبه شریفه با او سخن می گفتی و شخص دوم کی بود که با او سخن می گفتی در کوفه. پس عهدها گرفت از من که خبر ندهم به سر او تا آن که وفات کند پس به من فرمود: ای فرزند من مشتبه می شود بر من بعضی از مسائل پس بسا شب بیرون می روم نزد قبر امیر - المومنین علیه السلام و در آن مسئله با آن جناب تکلم می نمایم و جواب می شنوم و در این شب حواله فرمود مرا به سوی صاحب الزمان علیه السلام فرمود: که فرزندم مهدی امشب در

مسجد کوفه است پس برو به نزد او و این مسئله را از او سوال کن. و این شخص مهدی علیه السلام بود.

[صفحه 100]

قصه بحرالعلوم

علامه بحر العلوم شخصی سخاوتمند بود او حتی به مکه هم که رفته بود با آن که کسی را نداشت - دست از سخاوت بر نداشته بذل و احسان می نمود. خادمش می گوید روزی اتفاق افتاد که چیزی نداشتیم سید را از چگونگی حال مطلع نمودم او چیزی نفرمود فردای آن روز وقتی برای سید قلیان حاضر کردم - ناگاه کسی در را کوبید سید با حالت مضطرب به من فرمود قلیان را ببر و خود به طرف در رفته در را باز کرد، آقایی وارد شده و در اطاق سید به جای سید نشست و سید دم در با کمال ادب دو زانو زد و

[صفحه 101]

ساعتی باهم سخن گفتند سپس برخواست سید هم به شتاب در خانه را باز کرد و دستش را بوسید و او را سوار بر ناقه کرد. او رفت و سید با حالتی متغیر بازگشت. نوشته ای به من داد و گفت این حواله صرافی است در کوه صفا بگیر و برو و آنچه بر او حواله شده بیاور من رفتم و حواله را - که مقدار قابل توجهی بود برای سید بود - آوردم فردای آن روز به سراغ - صراف رفتم که از جریان آن حواله و دهنده آن - مطلع شوم ولی در آنجا دیگر نه صرافی بود و نه دکانی. از کسی پرسیدم گفت تا بحال در این مکان صرافی ندیده ایم پس فهمیدم که قضیه از جانب خدا بوده است.

[صفحه

102]

یک سوال و جواب

سوال: مگر حضرت برای آخرین نایب خاص خود ننوشته اند که هر کس ادعای مشاهده کند کذاب و مفتر است پس چگونه این افراد امام را دیده اند؟ جواب: باب هشتم کتاب نجم الثاقب منحصر به جواب از این سوال است. در آنجا جوابهایی داده شده است ما هم با استفاده از آن کتاب در این جا چنین می نویسم. درست است که حضرت چنین مطلبی را فرموده اند لکن باید دقت کرد که حضرت فرموده اند هر کس - ادعای مشاهده مرا کند کذاب است و ظاهرا

[صفحه 103]

مراد تکذیب کسانی است که مدعی مشاهده اند با ادعای نیابت و رساندن اخبار از جانب آن حضرت - به سوی شیعه. یعنی خود را همانند نواب - اربعه در غیبت صغرا بدانند. بلی اگر کسی چنین ادعایی بکند از او - پذیرفته نمی شود. و شاید مقصود حضرت آن بوده که کسی - نخواهد از این راه سوء استفاده هایی کرده مردم را اغفال کند. ولی آنها که مخفیانه با حضرتش تماس دارند و یا از روی اتفاق حضرت را دیده و چه بسا بعضی همان وقت اصلا

[صفحه 104]

نشناخته اند، ملاقات این چنین افرادی را قطعا می پذیریم. چون از این همه داستان که اغلب از افرادی - موثق نقل شده برای انسان یقین حاصل می شود.

[صفحه 107]

علائم ظهور و کیفیت آن

اشاره

در این بحث بهتر است اول فرمایشات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را بنویسیم.

حدیث نبوی

جابر بن عبدالله انصاری می گوید که حجه الوداع را با پیغمبر صلی الله علیه و آله بجا آوردیم آن - بزرگوار برای وداع کعبه حلقه در را گرفت و به بلند ترین آوازه خود فرمود: ای مردم شما را خبر دهم

[صفحه 108]

به چیزهایی که پس از من واقع خواهد شد بشنوید و حاضرین به غائبین برسانید سپس گریه کرد از گریه او همه گریستند چون از گریه ساکت شد فرمود: بدانید بعد از من فتنه ها بر پا شود، علمای شما کم شود، خوانندگان قرآن از بین بروند زکات از مستحقین قطع کنند، مسکرات آشکار سازند، دنیا را بالای سر علم را زیر پا گذارند، سخن به دروغ بگویند، غیبت را - خوشی و شوخی دانند، تهمت و افتراء به نیکان - بزنند، حرام را مباح دانند، بزرگان به کوچکان رحم نکنند، کوچکان بزرگان را محترم نشمارند، در آن وقت است که مورد لعنت خواهند شد. بین شما دین جز لفظی که به زبان آورید چیزی نباشد، چون - دارای این خصال شدید منتظر بلاء و عذاب باشید.

[صفحه 109]

عده ای از اصحاب برخاستند عرض کردند یا رسول - الله در چه وقت اینها واقع می شود. فرمود: زمانی که نماز را تاخیر بیندازید و پیروی از شهوات نمایند و می گساری کنند، پدران و مادران را دشنام دهند مرد زن خود را اطاعت کند و از زن خود کار ناشایسته ببیند او را نهی نکند و آنچه را که از زنا بدست - آورده به او می دهد

او نیز می گیرد و اگر شب و روز - زنا دهد از او جلوگیری نمی کند و درشت گویی او را - هیچ نشمرده و گوش ندهد او دیوث است که خداوند هیچ گفتار و عمل یا عذری را از او نمی پذیرد پس - خوراک او حرام و نگاه او حرام است رسوا کردن و - کشتن چنین کسی در شریعت اسلام واجب است. مهربانی و ترحم از بین برود و قطع رحم کنند، حیاء

[صفحه 110]

کودکان کم شود، از روی هوا شهادت دهند، برادر به برادر حسد ورزد، با شریکان به خیانت معامله کنند، وفا کم شود، زنا فراوان گردد، مردان خود را به لباس زنان زینت دهند و پرده حیا از ایشان - سلب شود، کبر و منیت چون سم در دل آنها راه - یابد، نیکی ها کم شود، بیدادگری و جرائم آشکار گردد، بزرگان را توهیم کنند، مال را در راه غیر مشروع صرف کنند، به سبب اشتغال بدنیا از آخرت بازمانند، مومنین خوار، منافقین عزیز باشند، مساجد آنان به اذان معمور و دلهای آنان از ایمان خالی باشد، به قرآن استخفاف کنند و هر پستی و زبونی را به مومنین برسانند. در آن هنگام صورتشان صورت آدمی و دلهای آنان دلهای شیطان است.

[صفحه 111]

سخنان ایشان از عسل شیرین تر و افکارشان از حنظل تلخ تر است، آنها گرگانی هستند که لباس میش بر تن کرده اند. سلمان عرض کرد یا رسول الله این شدنی است فرموده: آری بخدا سوگند در آن روزهاست که کارهای زشت خوب و کارهای خوب زشت وا نمود - می شود، خیانتکار امین و امین

خیانتکار محسوب می شود دروغگو را تصدیق و راستگو را تکذیب می کنند، زنان فرمان روائی خواهند کرد و به مردان خود را شبیه می سازند و بر زین سوار شوند، موی سر خود را مانند کوهان شتر زینت دهند و در امر بازرگانی شرکت خواهند کرد و به شوهرهای خود اعتنائی نمی کنند لعنت خدا بر آنان باد.، بارانهای فراوان می بارد و مردمان محترم به خشم می آیند و بچه ها بر منابر

[صفحه 112]

خواهند رفت، بازارها بهم نزدیک می شوند، خداوند را پرستش نمی کنند، مساجد را مثل معابد یهود و کلیسا زینت دهند و قرآن را تزیین نمایند، منارها بلند سازند، صفوف جماعت بسیار دلها به یک دیگر کینه ور و نماز ریا بجا آورند، مردان به مردان اکتفا کنند، طلاق فراوان شود، مردان امت من خود را به طلا بیارایند، لباس ابریشم و دیبا بر تن کنند، - پوستهای پلنگان خرید و فروش کنند، حرام را مباح دانند، زلزله فراوان گردد، عمرها کم شود، بلا - ها ظاهر گردد، دین را پست شمارند، و دنیا را عالی دانند، تار و ساز آشکار گردد، توانگران حج را برای تفریح و تجارت بجا آورند، فرزندان زنا زیاد شود، قرآن را نا خوانند، دروغ فراوان

[صفحه 113]

گردد و خون ریزی زیاد شود، اشرار بر نیکان - مسلط شوند، لجاجت در میان مردم آشکار گردد و فقر و تنگدستی بسیار شود، خیر و برکت کم شود، باران ها در غیر موسم ببارد، تار و تنبور را مستحسن شمارند، از امر به معروف انکار کنند و نهی از منکر را منکر شمارند، قرآن خوانان و عبادت کنندگان

را ملامت کنند، دین را فراموش کنند و منکر قیامت شوند، جماعتی از پیروان شیطان ادعای نبوت و امامت کنند، و مردم را گمراه و از - دین منحرف سازند، وای بحال آنان که که به دست خود کتاب می نویسند و از آن دکانی برای خود باز می کنند، این گونه مردمان در ملکوت - آسمان بنام پلیدان و ناپاکان یاد شوند و آن

[صفحه 114]

روز است که یک نفر از اولاد من به سلطنت رسد و - اسلام را ظاهر کند و خداوند وعده خود را خلاف نمی کند و بر وعده خود توانا و سریع الحساب است نام او نام من و خلق او خلق من است کنیه او ابا عبدالله است و پرچم من در دست او. و او زمین را که پر از ستم و بیدادگری شده از عدل و داد پر کند، سکه آسمان و زمین از او خوشنود خواهند شد، مردگان آرزوی زنده شدن کنند، چهار دیوار کاخ ضلالت را درهم شکنند و پرده ها از روی دلها بر می دارد، داد - مظلوم از ظالم بگیرد و به خانه کعبه تکیه کند و بگوید: انی بقیه الله و حجته و خلیفته علیکم. اصحاب و یاران او به شماره اصحاب بدر و - طالوت 313 نفر می باشند همگی جوان و با شهامت

[صفحه 115]

گویا شیرانی هستند که از بیشه بیرون آمده اند دلهای آهنین دارند کسانی هستند که به یگانگی خداوند اعتراف دارند آنها در شب از خوف خدا چون شخص بچه مرده ناله می کنند شبها به نماز روزها به روزه می گذرانند و دلهای آنها به دوستی

و نصیحت باهم متفق است اگر یک روز هم به انتهای عمر جهان مانده باشد حتما ظهور خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود و او کشنده دجال و نصرت دهنده دین من است. آواز - دهنده ای از آسمان بنام قائم علیه السلام آواز - دهد که همه مردم از شرق و غرب آن صدا را - بشنوند و از ترس هر که خواب باشد بیدار می شود و آن که ایستاده است می نشیند و آن که نشسته است

[صفحه 116]

بر پا می ایستد و آن صدا صدای جبرئیل است که به نام قائم و نام پدر و مادرش ندا می کند حتی دخترهای پرده نشین از پشت پرده آن صداها را شنیده - پدر و برادر خود را بیرون می فرستند که از آن صدا خبری بیاورند. و آن آواز که نام پدر و مادرش را آواز می دهد اشکالی برای مردم باقی نمی گذارد. و قطعه ابری بالای سر امام است جبرئیل ندا می کند این مهدی خلیفه خدا است آن امامی که منتظرش بودید همین است و او را پیروی نمائید. بعد از نقل این - حدیث شریف بهتر آن است که علائم حتمی و غیر حتمی را که بطور مجمل و مخلوط در آن ذکر شده بود بطور مفصل بنویسیم.

[صفحه 117]

علامات غیر حتمیه

در کتاب منتهی الامال 21 علامت از علائم غیر - حتمی بدین ترتیب جمع آوری شده است.

1- خراب شدن دیوار مسجد کوفه.

2- جاری شدن نهری از شط فرات در کوچه های کوفه.

3- آباد شدن شهر کوفه بعد از خراب شدن آن.

4- آب در آوردن

دریای نجف.

5- جاری شدن نهری از فرات بغری که نجف اشرف باشد.

6- ظاهر شدن ستاره دنباله دار در نزدیکی ستاره جدی.

7- ظاهر شدن قحطی شدید قبل از ظهور آن حضرت.

8- وقوع زلزله و طاعون شدید در کثیری از بلاد.

[صفحه 118]

9 - قتل بیوح یعنی قتل بسیار که آرام نمی گیرد.

10- تحلیه مصاحف و زخرفه مساجد و تطویل منارات.

11- خراب شدن مسجد برثا.

12- ظاهر شدن آتشی در سمت مشرق زمین که تا سه روز یا هفت روز در میان زمین و آسمان افروخته شود که محل تعجب و خوف باشد.

13- ظاهر شدن سرخی شدید که در اطراف آسمان که پهن شود و همه آسمان را می گیرد.

14- کثرت قتل و خونریزی در کوفه از جهت - رایات مختلفه.

15- مسخ شدن طائفه ای به صورت قرده و خنازیر.

[صفحه 119]

16- حرکت کردن بیرق های سیاه از خراسان.

17- آمدن باران شدیدی در ماه جمادی - الثانیه و ماه رجب که مثل آن دیده نشده.

18- مطلق العنان شدن عرب که به هر جا که خواهند بروند و هر چه خواهند بکنند.

19- خروج سلاطین عجم از شان و وقار. [1].

[صفحه 120]

20 - طلوع نمودن ستاره ای از مشرق که مانند ماه درخشندگی داشته باشد که چشمها را خیره - نماید.

21- فرو گرفتن ظلمت کفر و فسوق و معاصی در تمام عالم. آنچه گذشت علائم غیر حتمی بود و حال باید به علائم حتمی بپردازیم. قبل از شروع در علائم حتمی باید دو مطلب را که از کتاب مهدی منتظر [2] - استفاده می شود. بیان نمائیم. مطلب اول آن که: حتمی و غیر حتمی دو معنا دارد.

[صفحه 121]

1- حتمی و غیر

حتمی وقوعی.

2- حتمی و غیر حتمی علائمی. یعنی مراد از علامتهای غیر حتمی علائمی است که حتما ظهور را پشت سر ندارد بلکه احتمال دارد این ها واقع شده ولی پشت سرشان ظهور محقق نشود و احیانا ممکن است اصلا واقع نشده و ظهور انجام شود اما علائم حتمی هم حتمی الوقوع هستند یعنی حتما واقع خواهند شد و هم حتمی العلامه می باشند به این معنا که هر گاه واقع شوند حتما ظهور و قیام را با خود خواهند آورد. البته ممکن است علامتی تنها حتمی الوقوع یا حتمی العلامه تنها باشد لکن منظور ما از حتمی فقط آنهای است که هم حتمی الوقوع و هم حتمی العلامه باشند.

[صفحه 122]

مطلب دوم آن که: میان ظهور و قیام حضرت چند ماه فاصله است زیرا ابتدای ظهور هنگام ندای - آسمانی در بیست و سوم ماه رمضان یا اندکی پیش از آن و یا در ماه رجب است ولی قیام آن حضرت در روز عاشورا خواهد بود که همه این مدت جزء ظهور محسوب می شود به این معنا که هر چند بعضی از علائم - حتمی مانند نفس زکیه - که بیان خواهد شد - بعد از ظهور و قبل از قیام می باشد لکن علماء به مجموع علائم قبل از ظهور و قبل از قیام اطلاق علائم ظهور کرده اند پس بعضی از علائم حتمی قبل و بعضی بعد از ظهور، لکن قبل از قیام می باشند. که حال باید با توجه به این دو مطلب آنها را شروع کنیم.

[صفحه 123]

پاورقی

[1] در اینجا باید تذکر داده شود که پس از دو هزار و پانصد

سال سلطنت، آخرین طاغوت عجم بعد از آنکه بوسیله انقلابیون اسلامی از شان و وقار افتاده و فراری بود هم اکنون چند روزی - است که مرده و در مصر کنار دیگر فراعنه زیر خاک رفته است.

[2] مولف این کتاب عالم زاهد حاج شیخ محمد جواد خراسانی است.

علامات حتمیه

اشاره

در اینجا باید کلام را با عبارتی از امام صادق - شروع کنیم که فرمود: پیش از قائم پنج علامت حتمی است یمانی و سفیانی و صیحه و قتل نفس زکیه و خسف بیداء. و اینک توضیح آنها به ترتیب چنین است.

خروج یمانی

در سال ظهور افراد زیادی با بیرقها و پرچمهای مختلف خروج خواهند کرد و جنگهای گوناگونی رخ - خواهد داد. بعضی طرفدار حق و بعضی بر باطلند. اول تعدادی را شمرده تا به یمانی برسیم. سه نفر آنها حسنی و اموی و قیسی

[صفحه 124]

هستند که در روایتی سدیر از امام صادق ع پرسید آیا پیش از سفیانی چیزی هست؟ حضرت فرمود: بلی پس با دست مبارک اشاره به شام کرده این سه نفر را یاد می نماید و سپس می فرماید سفیانی بر ایشان - خروج کند و ایشان را مانند زراعت درو کند چنانچه هرگز مانندش را ندیده باشی. و البته این حسنی غیر از سید حسنی معروف است. دیگر بنی العباس هستند که از اخبار تجدید دولت آنها استفاده می شود چون در اخبار گفته شده است که بنی العباس تا خروج سفیانی باشند ولی در زمان سفیانی دیگر احدی از ایشان باقی نخواهد ماند. مروانی و شعیب ابن صالح نیز دیگر

[صفحه 125]

پرچمداران هستند که حضرت رضا اندو را مقرون با اسم سفیانی ذکر نموده است. البته احتمال دارد مروانی همان اموی باشد. در آن سال ترک و روم هم باهم - بجنگند که عمار یاسر گفته پس از جنگ این دو باهم سفیانی آنچه را ایشان جمع کرده بودند جائز شود. خروج عوف سلمی نیز در روایات موجود است چرا

که امام چهارم ع فرموده است پیش از سفیانی خروج مردی خواهد بود که او را عوف سلمی گویند. امام پنجم ع هم یکی از خروج کنندگان را مردی - ضعیف از موالی می داند که در پشت کوفه به دست سفیانی کشته می شود. و امام ششم ع شخص دیگر بنام اولاد شیخ را -

[صفحه 126]

یاد کرده که در داخل نجف کشته می شود. و در کتاب الزام الناصب [1] روایتی از امیر - المومنین وجود دارد که حضرت فرمود و خروج می - کند ربیعی و جهمی و غیر ایشان نیز از اهل فتنه و سفیانی بر همه غلبه می کند. و ابن عباس از پیغمبر (ص) خروج مردی از - اولاد حسین را مقرون اسم دجال و سفیانی نقل کرده است. و امیرالمومنین بعد از ذکر سفیانی خروج

[صفحه 127]

صد هزار سپاه مجتمع از مشرک و منافق که وارد دمشق شوند را خبر داده است. و همچنین خروج شیصبانی را پیش از سفیانی از امام باقر نقل کرده اند. از خراسان و سجستان - سیستان - نیز خروج کنندگانی وجود دارند چرا که حضرت صادق فرمود خراسان - خراسان - سجستان - سجستان - گویا می بینم این دو را که سوار بر شتران شده و سرعت - می کنند به سوی قم. و قومی در دورترین بلاد مشرق خروج نمایند چون حضرت باقر به ابی خالد کابلی فرمود گویا می - بینم قومی را که در مشرق خروج کرده اند حق را - مطالبه می کنند پس به ایشان داده نمی شود باز مطالبه

[صفحه 128]

حق می کنند و به ایشان داده نمی

شود پس چون - چنین ببینند شمشیرهای خود را بر دوش خود گذارند آن گاه آن چه می خواستند به ایشان داده شود و ایشان قبول نکنند تا آن که قیام کنند و نخواهند داد دولت را مگر به صاحب شما، کشته های ایشان شهدایند آگاه باشید که اگر من آن زمان را درک می کردم خود را برای صاحب این امر نگاه می داشتم. و دیگر سید حسنی معروف است که امام - صادق درباره اش فرموده اند و ظاهر شود سفیانی و یمانی و حرکت کند حسنی آن گاه صاحب این امر خروج کند. و البته غیر از این سید حسنی و آن حسنی که در شام با اموی می جنگد حسنی دیگری هم وجود دارد که در مکه کشته می شود در وقت ظهور

[صفحه 129]

امام و سر او را به شام می فرستند. و از جمله گیلانی است که حضرت امیر - فرمود: و قیام کند از ما در گیلان پس اجابت کند او را قریه ابر و دیلم. که البته احتمال دارد همان سید حسنی باشد چون حضرت فرموده از ماست - یعنی سید است و دیگر اینکه پیروان سید حسنی نیز از دیالمه است و گیلان و طبرستان نیز از دیالمه محسوب می - شوند. از اولاد جعفر طیار نیز شخصی در بلاد جبل - همدان و کرمانشاه و نهاوند و قم - قیام کند چون این خبر را پیامبر به خود جعفر طیار داده است. جنگی هم در گرگان و طبرستان از حضرت

[صفحه 130]

امیر نقل شده که البته احتمال دارد به سبب همان گیلانی باشد و نیز ممکن است

جنگ مستقل دیگری باشد. و پرچمداری از آذربایجان نیز در خبر است چون امام صادق می فرماید پدرم فرمود ناچار است برای ما از آذربایجان، هیچ چیز برابری و ایستادگی با او نمی کند و بعد دستور بی طرف با آنها را می دهد که نه با آنان بوده و نه علیه آنها عمل کنید بلکه فرشی از فرشهای منزلتان باشید. و در آخر ببینیم یمانی چه کسی است؟ یمانی نیز دیگر پرچمداران در سال ظهور است که حضرت صادق درباره اش فرمود هیچ پرچمی با هدایت تر از یمانی نیست و باز او را شکننده چشم سفیانی معرفی فرموده و از حدیث حضرت ظاهر می شود

[صفحه 131]

که محل خروجش صنعاء یمن است چرا که حضرت - چنین فرموده است. سفیانی کجا خواهد بود و حال اینکه هنوز شکننده چشم او از صنعاء یمن خروج نکرده.

پاورقی

[1] مولف این کتاب علامه حاج شیخ علی الیزدی است.

خروج سفیانی

دومین علامت حتمی که در روایت پیش از آن به عنوان علامت حتمی نام برده شده است فتنه بزرگ خروج سفیانی است. او که بلایش از همه شدیدتر است هم زمان با یمانی و خراسانی در یک روز و یک ماه در ماه رجب از وادی یابس خروج می کند نام او عثمان پدرش - انبسه از اولاد عتبه بن ابی سفیان زاده هند جگر خوار خبیث ترین مردم است خباثتش به حدی است که

[صفحه 132]

هرگز خدای را عبادت ننموده و مکه و مدینه را ندیده است، در صورتش اثر آبله ظاهر و هیکل بس مهیب دارد و یک چشمش آن قدر تنگ و ریز است که انسان خیال می

کند که یک چشمی است. او که تمام دوران خروجش پانزده ماه بیشتر طول نخواهد کشید اول بار از شام خروج می کند و پس از جنگ با اموی و - حسنی و قیسی شام را تحت تصرف و مرکز خود قرار می - دهد پس از مدتی به اطراف حمله ور شوند تا آن که متصرفاتش به پنج شهر دمش، حمس، فلسطین، اردن و قنسرین برسد. پس از آن دو لشکر آماده کند یکی برای گرفتن عراق و دیگری برای حجاز. لشکری را که به عراق می فرستند صد و سی هزاران است که با بنی العباس و ترک و روم و مغربی بجنگد و همه

[صفحه 133]

را سر کوب کرده به طرف بغداد و کوفه بیایند در راه قتل و غارت کرده و در بغداد جنگ را درگیر ساخته سه هزار نفر را از پای در آورند صد زن را به فضیحت کشانند و سیصد پهلوان از بنی العباس را - بکشند و بالاخره در روز عید نوروز به اهل کوفه هجوم کنند و آنها را کشته و اسیر نمایند وقتی در آنجا مستقر شد مخبرانش خبر دهند که هر کس سر یک شیعه علی را بیاورد هزار درهم جایزه دارد در این جاست که همسایه بر همسایه سعایت کرده و می گوید این از شیعیان است او را گردن زده و هزار درهم می گیرد در آن روز مردی که چفیه بر سر دارد و از اولاد زناست در میان شیعیان مراوده دارد و همه را می شناسد در حالی که شیعیان به حال او آگاه نباشند

[صفحه 134]

او یک یک را معرفی خواهد

کرد و در آن زمان حکومت در عراق در دست اولاد زنا باشد و امیر ایشان جبار عنیدی خواهد بود که از شیطنت به او کاهن و ساحر گویند و پنج هزار کهنه و ساحر دارد که با آنان از بغداد برای دفع و معارضه ایشان حرکت کنند. [1] تا اینکه هشتاد هزار نفر کشته شوند به حدی که مردم سه روز به خاطر بسیاری خون و گند و تعفن اجسامی که در شط ریخته از آب فرات خودداری -

[صفحه 135]

کنند و در آخر هفتاد هزار از دختران باکره کوفه را اسیر کنند ولی بدون اینکه به آنها تجاوز کنند آنها را در نجف جمع نمایند اما طولی نکشد که سواران یمانی و خراسانی از دو طرف همانند دو اسب سابقه ای که می خواهند زودتر به هدف برسند بر آنها وارد - شوند و اسیران را باز کرده و همه آنان را نابود سازند لشکری را هم که به مکه می فرستد آخرالامر در وادی بیداء به زمین فرو خواهند رفت. در آخر باید به توصیه ای که در اخبار شده توجه کنیم که چون تعدی و تجاوز سفیانی پس از شام در عراق - و مدینه است از این رو گفته شده است که در این دو مکانی نمانید.

[صفحه 136]

پاورقی

[1] احتمال دارد این امیر جبار و عنید همین صدام تکریتی باشد. او شیطانی است که با شیاطینی از ساواکی های خود و فراریان از ایران همچون کاهن و ساحری به شیطنت می پردازد.

صیحه آسمانی

صیحه به معنی ندا کردن، فریاد زدن و بانک بر آوردن است. از روایات استفاده می شود که در آینده

چندین بانک بر آید و هر کدام مطلبی را بیان دارد. صیحه ای که در چندین حدیث به حتمی بودنش تصریح شده است دو ندائی است که یکی در شب و دیگری در روز 23 ماه مبارک رمضان رخ خواهند داد. آن که در - شب خواهد بود امام صادق درباره اش فرموده اند. قائم ظهور نخواهد کرد تا اینکه از درون آسمان در شب 23 ماه رمضان به اسم او ندا شود پس بگوید آگاه باشید که فلان بن فلان بن (اسم او و پدر او)

[صفحه 137]

قائم آل محمد است پس بشنوید از وی و اطاعت کنید او را پس نماند چیزی از خلق خدا مگر اینکه آن صیحه را بشنود پس خوابیده را بیدار و سراسیمه به صحن خانه فرستد و باکره را از حجله خود بیرون راند و ایستاده نیز از خانه بیرون دود از هیبت آن صیحه که می شنوند و آن صیحه جبرئیل است. راجع به ندای دوم که اول روز 23 است باز امام صادق علیه السلام می فرمایند: منادی ندا خواهد کرد از آسمان که فلان امیر است و باز ندا خواهد کرد الا ان علیا و شیعته هم الفائزون و یا الا ان الحق فی علی و شیعته یعنی آگاه باشید که علی و شیعیانش رستگار و یا بر حق هستند.

[صفحه 138]

و باز امام صادق علیه السلام می فرمایند. ابلیس در آخر همان روز ندا می کند. الا ان عثمان و شیعته هم الفائزون یعنی آگاه باشید که عثمان و پیروانش رستگار - هستند. و یا الا ان الحق فی عثمان و شیعته الا ان عثمان قتل

مظلوما یعنی آگاه باشید که حق در عثمان و پیروان - اوست آگاه باشید که عثمان مظلوم کشته شد. بالاخره مسلم است که شیطان در مقابل ندای دوم ندائی می کند و اما در مقابل ندای اول که به اسم قائم است احتمالی است و مسلم نمی باشد یعنی ممکن است ندائی نباشد و احتمال هم می رود که او نیز ندائی

[صفحه 139]

باسم سفیانی بنماید. نداهای دیگری از جمله سه ندا در ماه رجب، دو ندا در ذی حجه یکی از امام و یکی از جبرئیل، ندای آسمانی دیگر در عاشورا به امامت حضرت، و دو ندای دیگر نیز در ماه رمضان وجود - دارنده که برای اطلاع بیشتر می توانید به کتاب مهدی منتظر رجوع نمائید.

قتل نفس زکیه

محمد بن الحسن که معروف به نفس زکیه و از - اولاد حسین است، در اواخر ماه ذی حجه از سال ظهور پانزده روز قبل از قیام امام زمان به قتل می - رسد به این نحو که او را بین رکن و مقام ذبح خواهند

[صفحه 140]

کرد چون حضرت باقر علیه السلام فرموده است که: حضرت قائم علیه السلام به اصحاب خود می گوید ای قوم، اهل مکه مرا نمی خواهند و اینک من کسی را به سوی ایشان می فرستم تا برایشان اتمام حجت کنم پس مردی از اصحاب خود را می طلبد و به او می فرماید برو به سوی اهل مکه و بگو ای اهل مکه من رسولم از - طرف فلان به سوی شما. و او می گوید ما اهل بیت - و معدن رسالت و خلافت هستیم و از ذریه محمد و -

سلاله پیغمبرانیم ما ظلم و ستم شدیم و مقهور شدیم - حق ما از ما گرفته شد از وقتی که پیغمبر علیه السلام از دنیا رحلت فرمود تا امروز. پس اکنون ما شما را به یاری می طلبیم پس یاری کنید ما را.

[صفحه 141]

چون آن جوان به این سخن تکلم کند مردم بر وی جمع شوند و او را ما بین رکن و مقام ذبح کنند و اوست نفس زکیه.

خسف بیداء

خسف یعنی فرو رفتن در زمین. گفته شده است که در آن سال خسف بسیار خواهد بود مانند سه خسف در مشرق و مغرب و جزیره العرب که حضرت امیر فرموده است: پیش از ساعت ناچارا ده چیز واقع می - شود که از جمله این سه خسف را فرمود. و خسفی در جاویه - یکی از قریه های شام - است که امام باقر علیه السلام به آن خبر داده است و خسفی دیگر در دیگر قریه از قریه های شام

[صفحه 142]

بنام - خرساء - رخ می دهد که امام اول علیه السلام از - آن خبر داده است. و دیگر خسف یا خرابی در مسجد جامع - دمشق است که عمار یاسر گفته است. و خسفی در قزوین یا همدان یا کردستان و یا کرمانشاه بوجود می آید که عبدالله بن سنان در نزد امام صادق علیه السلام آن را مطرح می کند. و دیگر خسفی است که در بغداد روی می - دهد. و یکی هم خسف بصره و همچنین خسف - مناره بصره است که از امام باقر روایت شده است. و دیگر خسفی در مصر است چون ابن -

[صفحه 143]

عباس

گفته که در مصر سه خسف خواهد بود. و بالاخره خسفی در وادی بیداء رخ می - دهد که امام صادق علیه السلام در روایت صدر بحث آن را از علائم حتمی شمرده اند. این وادی در چهار فرسنگی مدینه در راه مکه می باشد که دامنه آن وسیع است. لشکر سفیانی پس از قتل و غارت در مدینه به خاطر تعقیب حضرت مهدی علیه السلام به مکه حرکت می کند و چون به این وادی رسند همه لشکر به زمین فرو خواهند رفت. بجز دو یا سه نفر. در اینجا علائم حتمی که می توان آنها را به سه بخش جنگ، صیحه و خسف تقسیم کرد تمام می - شود. و ما در آستانه اتمام، به کیفیت ظهور می رسیم.

[صفحه 144]

کیفیت ظهور

کیفیت ظهور باید بود خود بحث مستقلی باشد ولی ما بخاطر اختصار در اینجا فقط به حدیث اول از چهل حدیث دوم کتاب ملاحم یا علائم آخرالزمان [1] اکتفا می کنیم. در آنجا حدیث چنین ترجمه شده است حدیث اول: از جمله سئوالات مفضل بن عمر از - حضرت صادق علیه السلام.

پاورقی

[1] این کتاب که شامل متن و ترجمه 80 حدیث است که 40 حدیث آن راجع به قبل و 40 حدیث دیگرش مربوط به بعد از ظهور می باشد. از اثرات ای شیخ محمد حسین همدانی طاوئی است.

درباره مركز

بسمه تعالی
هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ
آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند ؟
سوره زمر/ 9

مقدمه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، از سال 1385 هـ .ش تحت اشراف حضرت آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی (قدس سره الشریف)، با فعالیت خالصانه و شبانه روزی گروهی از نخبگان و فرهیختگان حوزه و دانشگاه، فعالیت خود را در زمینه های مذهبی، فرهنگی و علمی آغاز نموده است.

مرامنامه:
موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان در راستای تسهیل و تسریع دسترسی محققین به آثار و ابزار تحقیقاتی در حوزه علوم اسلامی، و با توجه به تعدد و پراکندگی مراکز فعال در این عرصه و منابع متعدد و صعب الوصول، و با نگاهی صرفا علمی و به دور از تعصبات و جریانات اجتماعی، سیاسی، قومی و فردی، بر مبنای اجرای طرحی در قالب « مدیریت آثار تولید شده و انتشار یافته از سوی تمامی مراکز شیعه» تلاش می نماید تا مجموعه ای غنی و سرشار از کتب و مقالات پژوهشی برای متخصصین، و مطالب و مباحثی راهگشا برای فرهیختگان و عموم طبقات مردمی به زبان های مختلف و با فرمت های گوناگون تولید و در فضای مجازی به صورت رایگان در اختیار علاقمندان قرار دهد.

اهداف:
1.بسط فرهنگ و معارف ناب ثقلین (کتاب الله و اهل البیت علیهم السلام)
2.تقویت انگیزه عامه مردم بخصوص جوانان نسبت به بررسی دقیق تر مسائل دینی
3.جایگزین کردن محتوای سودمند به جای مطالب بی محتوا در تلفن های همراه ، تبلت ها، رایانه ها و ...
4.سرویس دهی به محققین طلاب و دانشجو
5.گسترش فرهنگ عمومی مطالعه
6.زمینه سازی جهت تشویق انتشارات و مؤلفین برای دیجیتالی نمودن آثار خود.

سیاست ها:
1.عمل بر مبنای مجوز های قانونی
2.ارتباط با مراکز هم سو
3.پرهیز از موازی کاری
4.صرفا ارائه محتوای علمی
5.ذکر منابع نشر
بدیهی است مسئولیت تمامی آثار به عهده ی نویسنده ی آن می باشد .

فعالیت های موسسه :
1.چاپ و نشر کتاب، جزوه و ماهنامه
2.برگزاری مسابقات کتابخوانی
3.تولید نمایشگاه های مجازی: سه بعدی، پانوراما در اماکن مذهبی، گردشگری و...
4.تولید انیمیشن، بازی های رایانه ای و ...
5.ایجاد سایت اینترنتی قائمیه به آدرس: www.ghaemiyeh.com
6.تولید محصولات نمایشی، سخنرانی و...
7.راه اندازی و پشتیبانی علمی سامانه پاسخ گویی به سوالات شرعی، اخلاقی و اعتقادی
8.طراحی سیستم های حسابداری، رسانه ساز، موبایل ساز، سامانه خودکار و دستی بلوتوث، وب کیوسک، SMS و...
9.برگزاری دوره های آموزشی ویژه عموم (مجازی)
10.برگزاری دوره های تربیت مربی (مجازی)
11. تولید هزاران نرم افزار تحقیقاتی قابل اجرا در انواع رایانه، تبلت، تلفن همراه و... در 8 فرمت جهانی:
1.JAVA
2.ANDROID
3.EPUB
4.CHM
5.PDF
6.HTML
7.CHM
8.GHB
و 4 عدد مارکت با نام بازار کتاب قائمیه نسخه :
1.ANDROID
2.IOS
3.WINDOWS PHONE
4.WINDOWS
به سه زبان فارسی ، عربی و انگلیسی و قرار دادن بر روی وب سایت موسسه به صورت رایگان .
درپایان :
از مراکز و نهادهایی همچون دفاتر مراجع معظم تقلید و همچنین سازمان ها، نهادها، انتشارات، موسسات، مؤلفین و همه بزرگوارانی که ما را در دستیابی به این هدف یاری نموده و یا دیتا های خود را در اختیار ما قرار دادند تقدیر و تشکر می نماییم.

آدرس دفتر مرکزی:

اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109